مستی چشم تو در جام شرابم افتاد رفت مستی ز سرم تا که نگاهم به نگاهت افتاد
ژاله از لاله چکیدست در این درد شراب وه چه حال است که مستی ز شرابم افتاد
گاه مستی خم زلف تو هوشم بربود قرعه عشق تو با این من بیمار افتاد
این همه وصف تو گفتم به چه سود قدر آن شور نباشد که نگاهم به نگاهت افتاد
نازم این مستی و مسروربه دلدادگیم غم نباشد که چو مستی زمی وجام شرابم افتاد
چقدر با حاله که ادم نا خوداگاه تو همون وقت و ساعت دوباره همون حال رو داشته باشه
ارزو میکنم همیشه شاد باشی