حاج آقا جمال از بازاري هاي به نام اصفهان ، پسري داشت به نام " جلال " که توي خانه " آقا جلال " صدايش مي کردند . حاج آقا جمال به آقا جلال قول داده بود که اگر نمرات خوبي کسب کند برايش يک جايزه مي خرد و اما بشنويد دنباله حکايت را به لهجه اصفهاني :
جلال – بابا جمال ، جايزه برام يه " پلي استيشن " مي خري ؟
حاج آقا جمال – چي چي استيشن ؟ بيبين جلال ، من که جوون بودم ، يه پيکان استيشن سرخ داشتم دوزار نمي ارزيد ، هر روز زهواري يه جاش در رفته بود و يه مرگيش بود ! استيشن مستيشن را ولش ، يه چيزي ديگه بوگو تا براد بسونم
جلال – بابا جمال ، پس برام يه " سگا " مي خري ؟
حاج آقا جمال – گاز بيگير زبونتا ، من سگ تو اين خونه بيارم ، تو اين خونه يا جا منس يا جا سگ ! تو نجس و پاکي سرت نمي شه ؟ تو دين نداري ، ايمون نداري ؟ فردا ، پس فردا تو در و همسايه نمي گن کيس خونه حاج آقا جمال واق مي زنه ؟ يه چيزي ديگه بوگو تا براد بسونم !
جلال – بابا جمال ، پس برام يه " گوشي موبايل ، مي خري ؟
حاج آقا جمال – گوشي موبايل بخرم که از صبح سحر تا نصف شب بذاريش در گوشت و با رفيقات قصه حسين کرد را تعريف کوني؟آ حتماً زنگشم صدا آروغ و بادگلو باشه ؟ آخر ماهم يه قبضي چهل پنجاه هزار توني بيارن بيخي ريش من ؟ يه چيزي ديگه بوگو تا براد بسونم !
جلال – بابا جمال ، پس برام يه جفت " کفش اسکيت ، مي خري ؟
حاج آقا جمال – از اين ارسي زهرماريا بخرم که باش بري تو خيابون هي دور خودت چرخ بزني ، سرت گيج برد بخوري زمين ، يه جايد بشکند ، تا آخر عمر کج و کوله و چلاق وبالي گردن من بشي ؟ همينجورت چه تحفه اي هستي که ديگه يه وري هم بشي ! يه چيزي ديگه بوگو تا براد بسونم !
جلال – بابا جمال پس برام يه " آنتني ماهواره " مي خري ؟
حاج آقا جمال – ماهواره بخرم که تو هم مثلي آدما توش ديونه بشي؟ گيسادا بلند کوني و زير ابرو ورداري و خشتک شلوارت زمينا جارو بزنه ؟ اون وقت ديگه توشهر آبرو برام باقي مي مونه ؟ ديگه مي تونم تو محله سربلند کونم ؟ که از فرداش برام دست بگيرن ، همه جا بگن پسري حاج آقا جمال " اوا " از آب در اومده؟
جلال ( با گريه و زاري ) – هر چي مي گم که يه چيزي مي گوي اصلش کوفت بخر زهرمار بخر !
حاج آقا جمال – حالا درباره اينها يه فکري مي کونم ، پاشو مشقادا بنويس ، درس بخون که نمره خوب بياري که بابا باز هم بتوند براد جايزه بخره !